ای واااااااااااای از این ویروس
دختر نازم برای اولین بار مریض شدی
تو این یکسال و یک ماهه کلی مراقبت بودم و با تمام وجود حواسم بهت بود تا یه وقت خدایی نکرده مریض نشی ولی نمیدونم سر وکله این ویروس لعنتی از کجا پیداش شد .
چند شب پیش نصفه شب با گریه بیدار شدی وقتی بغلت کردم دیدم تن ناز و ظریفت داره از تب میسوزه . به حدی داغ بود که از استرس داشتم دیوونه میشدم فوری رفتم برات شربت استامینوفن آوردم و بهت دادم ولی هیچ فایده ای نداشت خلاصه اینکه تا صبح هرکاری از دستم برمیومد برات انجام دادم ولی نه تبت پایین میومد و نه میخوابیدی ، فقط گریه میکردی
گاهی تو بغلم که بودی با کلی تلاش خوابت میبرد ولی سریع میپریدی و دوباره گریه میکردی . دم دمای صبح بود که دیگه من یه ساعتی فقط یه جا نشستم و جم نخوردم چون تو فقط در اون حالت دمر مخصوص به خودت رو سینم خوابت میبرد حدود یه ساعت یا یه ساعت و نیم به این شکل خوابیدی
صبح که شد سریع از جام بلند شدم که زودتر ببرمت دکتر شانس باهام یار بود که اون روز پنجشنبه بود و دکتر امینی صبح میرفت مطب وگرنه اگه روزای معمولی بود و عصر میرفت نمیدونم چیکار میخواستم بکنم با اینکه میدونستم خانم دکتر زودتر از ساعت 10 نمیره مطب ولی از شدت استرس از ساعت 9 شروع کردم به زنگ زدن به مطب و بالاخره وقتی رفتیم و دکتر تورو دید گفت ویروس سرما خوردگیه ولی برای احتیاط بیشتر گفت یه آزمایش خون و ادرار بدیم تا خیالمون راحت بشه ولی اون روز دیگه به آزمایشگاه نرسیدیم . ظهر شده بود وتو داشتی از تب میسوختی و گرسنه هم بودی بنابراین مجبور شدیم بیایم خونه
شنبه رفتیم آزمایشگاه و یکشنبه بعداز ظهر جواب آزمایش رو پیک آورد دم خونه که خداروشکر جواباش خوب بود و مشکلی وجود نداشت
دو سه روز بود که حالت خوب بود و دیگه مشکلی نداشتی تا امروز صبح که با سرفه های شدید از خواب بیدارشدی و تازه بعد از چندروز آبریزشت شروع شده ........
خلاصه اینکه حاضرم بمیرم ولی مریضی ات رو نبینم دختر کوچیک خواستنی من